اولین عید آرام دلممم و 4ماهگی
خوشگل و مهربون مامان آرامش قلبم اولین بهار زندگیت مبارک امیدوارم بهارهای خیلی خیلی زیاد و خوب و خوشی رو تو زندگیت تجربه کنی گل دخترم قشنگم آرومم خانومچه گردالی مامانی امسال وجود تو واقعا صفای زیادی به عیدمون و زندگیمون هدیه کرد دایانا گلییی هر روز دعا میکنه که خواهرش زود بزرگ بشه تا بتونه باهاش بره پارک و دور دور و خوش گذرونی برعکس من که دلم میخواد زمان متوقف کنم و همینطور آروم و آروم از بزرگ شدنت و شیرینکاریهات نهایت لذت ببرم😍 یقینا تو فرشته بی مانندی هستی که خدا تورو فرستاد به زندگی ما تا این جمع قشنگ سه نفرمون رو به بهترین شکل ممکن چهارتایی کنه دوستت داریم و عاشقانه من و بابایی واسه خوشبختی و آینده قشنگتون تلاش میکنیم💖😘
خوب از واکسن بدجنس چهارماهگی بگم که از یه هفته قبلش مامان آزی از ترس اینکه دردت بیاد از استرسش تب کردم😩 این ماه مامان مینا هم نبود بخاطر عمل پاهاش نمیتونست بیاد من و بابایی و دایانا 8صبح با هزاران استرس رفتیم به سمت بهداشت چکاپ شدی و شکرخدا همه چیز عالی بود حالا نوبت زدن واکسن شد...
من :داوود جان میری بغل بگیری دلینا تا آمپول بزنن😰 بابا داوود: منننننن برمممم من طاقت یه ذره اشکش ندارم ... و اینطور شد که من بچه بغل و اشک ریزان دلینا مامان گرفتم به بغل تا آمپول زده بشه تو این میان تا آمپول سمت پرنسس اومد آبجی دایانا از اتاق فرار کرد😂 دل بچم طاقت دیدن جیز شدن آجیش نداشت که الهی دور جفتتون بگردم اما بازم مثل همیشه خدا نظر لطفش بهم انداخت و این آمپول هم بدون هیچ درد و مشکلی دورش گذشت و دخترم از یه امتحان سخت دیگه سربلند بیرون اومد👼😂
اولین تقویم آرام دلِ مامان 🎊💖
عاشقانه های دو خواهرررر😍👸😍