پرنسس دلینا آرام دل ما

جیگر جیگرهااا خوشگل دخترها جوجه طلایی مامانی الهی دورت بگردم که این روزها با هر دور زدنت و سکسکه کردنت تو دلم خنده به لبم میاری یعنی رسما حال و هوای من و بابا داوود و همه خانواده عوض کردی تفریح این روزهای خالها و مامان مینا و دایانا جونی شده خیره شدن به شکم مامان آزی و گرفتن مچ نی نی هنگام وول خوردن😂 تازه جای خوشمزش اینجاست که تا جاییم درد میگیره میگم آخ😣 دایانا جونی میگه چیه مامان خواهرم لگد میزنه. اینقدر این روزها خوشحاله که اجازه نمیده کسی دست به شکمم بزنه میگه مامانی من دیگه تنها نیستم وقتی میرم پارک احتیاج به دوست پیدا کردن ندارم چون خودم خواهر دارم و با اون میرم پارک و بازی😍وای که قربون شیرین زبونیش بشم دلم میخواد جفتتون بزارم کنار هم...

سلام سلام بر زیباترین تمشک خدایی قربون وجودت بشم دومین نفسم این روزها حسابی درگیر بودم تعطیلات عید فطر و یه سفر خوش به مشهد یه سفر 3نفرو نصفی😁 و بعد هم تدارکات تولد دایانا جونی کلییی جای شما سبز بود😍💕 و البته در تمام زوایا ازتون عکس انداخته شد.💝 این روزهام بسی در این سایت و اون سایت دنبال تدارکات خرید وسایل خوشگل خوشگل برای نی نی مون هستیم😇 البته به سلیقه پرنسس دایانا جونی و مشکل پسندی های مامان آزی 😒 ولی بالاخره این مرحله سخت هم به شادمانی به پایان میرسونم 😉💃👯  قربون وجودت بشم غربالگری دومت هم انجام دادیم و الهی صدهزار مرتبه شکر آقای دکتر ناصحی گفتن شما سالم هستید ولی دوباره مشکل جفت پایین و تقریبا استراحت من ...

سلام جیگر مامان  داری بزرگ میشی ها دیگه تکونهات به راحتی و کاملا واضح تشخیص میدم فکر کنم تمشک پرتحرکی هستی آخه تکون نفس دایانا رو 18 هفتگی حس  کردم😍 آی من قربون تکونات بشم الهیییی   ویار مامانی کمتر شده اما کلا بابا داوود نمیزاره زیاد حرکت کنم فعلا دائم درازکشیدم و الهی قربون دوتا دست کوچیک دایانام بشم که میره در یخچال یکی یکی میوه میزاره پیش دستی میاره و بزور به خوردم میده تا بقول خودش حالم زودی خوب بشه و بعدم به بابا داوود میگه بلند شو وقت شیر مامان رسیده واسش گرم کن 😂 وای خدا که چه جیگری من بدنیا اوردم مونس دلمه خوشبختی یعنی همین وجود یه مرد مهربون تو زندگیت و دوتا جیگر ونفس ناز 💝💝 راستی جان جانان الهییی شکر غربا...

سلام مامان جونی این روزها مامانی حال زیاد خوبی ندارم دکتر گفته استراحت کنم تا عشق جان با خیال راحت مشغول رشد بشن. از اونورم حال تهوع بیقرارم کرده نمیارم بالا فقط یه چند باری شبها اما خوب حس تو بدنم نیست به خیلی چیزهام آلرژی پیدا کردم مثل بو حمام صفحه اینستاگرام🙈 و کلا گوشی موبایلم 😂که اگر ببینمشون دیگه تهوع میزنه بالا.بابا داوود مهربون و مامانم و همه دور و برم میگردن تا من مواظب تمشک باشم وای وای که با تدابیری خبر اومدن تمشکم به جیگر دایانا گفتیم بعد از گذر مدتی چنان بیقرار اومدن جیگری هست که هرجا میرم میگه نری نی نی بدی بهشون و برگردی 😁 همشم میگه این خواهر منه الهی دور جفتتون بگردم قشنگی زندگی من هرچند اول و آخر بر...

چه چیزی تو عمق چشاته که من یک نگاه تورو به یه دنیا نمیدم که بعد از تماشای چشمای تو از زمین و زمان عاشقانه بریدم تو با کل رؤیای من اومدی تا تو سی سالگی باورم زیر و رو شه که زیباترین خط شعرهای من از تماشای چشم تو هرشب شروع شه اومدی تا بره فصل دیوونگی شدی آرامش کل این زندگی با تو هرثانیه عاشقانست برام آرزوهامو از کی به جز تو بخوام اولین دیدار مادر با تمشک خوشمزه دلم💕 دفتر خاطرات و دلنوشتهای مامان آزی برای  دومین نفس❤😘😍 شکم مامانی در حال پرورش تمشک😍😀 ...

سلام تمشک مامان معجزه قشنگ زندگیم قربونت بشم که خبر دوباره مادر شدنم قلبم رو زیر رو کرد بزرگترین آرامش و روزگار شیرین من اومدی خانواده مارو چهارنفره کنی 💞 بابا داوود سرازپا نمیشناسه چنان تو ذوق هست که انگار نی نی اولمونه همه خوشحال هستن وقتی شنیدم دوباره دارم مامان میشم اینقدر تو بغل مامان مینا گریه کردیم آخه جای بابا جون مختار تو این لحظه واقعا خالی بود.هرچند بابایی زودتر از همه میدونست و با اومدن تو خوابم مژده مادر شدنم رو بهم داد. ما همیشه بیادت هستیم بابایی مهربونم❤  تمشک خوشمزه من این وبلاگ بشه ثبت لحظه به لحظه وجود با ارزشت و البته یه دفتر خاطرات هم همون لحظه که فهمیدم مادر شدم گرفتم که اون میشه یه ر...