دلینادلینا، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

پرنسس دلینا آرام دل ما

9ماهه آرام با آرامترین مسکن قلبم👸👼

جیگر مامان شیرینم نباتم آرامش قلبم زیباروی مامان قربون وجودت بشم آخه تو چقدر خوبی همه چیزم👼😍 فرشته آرامش بخش ژلوفن قوی قلب من و بابایی چه خوبِ تو رو داریم چه خوبِ هرروز با شیرین کاریها و دلبریهات قند تو دل هممون آب میکنی.بزرگگگگ نشووو لطفا مامانیییی دلم برای این روزهات و شیرینیهاش تنگ میشه فدات بشم که هروقت این جمله بهت میگم غش میکنی از خنده😄❤ از کدوم عشقولانهات بگم دس دسی سرسری کردنت بابا و ماما و دردر گفتنهات یا اون بوس هایی که لبت غنچه میکنی و فقط و تنها برای بابا داوود میفرستی و بابا داوود بی اختیار در همون لحظه میخواد قورتت بده مامانی سرتاپا عشقیییی بخدا😘😘 دیگه رسما هم بازی خونه سازی آجی دایانا هم شدی آی عشششق میکنم لذت غیرقابل توصیفی ...
25 شهريور 1397

دلبری و شیرینکاری های هفت ماهگی😍❤

چرا نزایم دختری جام بندازه تو پنج دری روم بکشه پارچه زری کییییییییی اومدهههه مادر زن(مامان آزاده😆) لقمه بزن مادررررر زن 😆😆😆😆😆 من به قربون خانومچه تربچه جاش تو باغچه بشم که این اشعار براش خونده میشه فسقل خانوم هم ریسه خنده میرن و در نهایت سکسکه میگرن تا نیم ساعت😅 چیکار کنم زودی بزرگ نشی مامانوووو آخه عاشق دلبریهای این روزهات هستم قشنگم زیباروی مادر دیگه غرغرها و اغوها خیلی وقته تبدیل به بَبَ (بابا) شده👨 اَب(آب میگی اونم با تار صوتی فوق العاده نازک که من قربووووون تارصوتت بشم) و الفاظ دیگری که فقط خووودم و خوودت میفهمیم😁 قربون اون دست دادنهای کپلت و دس دسی کردنهات بشم 👏 غذاخور حرفه ایی هم شدی برای خودت مامان آزی هم که سرش میخاره واس...
11 تير 1397

خانومچه شش ماهه شد😍🎊

قربوووون مهربونترین و متین ترین دختر دنیا بشم که از همین حالا معلومه خانومچه خانوم به تمام معنایی هست واسه خودش 😘 قلبم عمرم هستی مامان و بابا گذر شش ماه زیبا زندگیت مبارک قربون وجود پربرکتت بشم که هر روز شادی به قلب مامان هدیه میدی جیگر گوشه مامان این ماه آمپول بدجنس داشتی خیلییی استرس کشیدم درد نداشته باشی اما شکرخدا اینم به خیر گذشت خوب از کجاها بگم که حساببیببببی دلبر شدی غرغرهات داره شروع میشه بابایی که میبینی فقط غر میزنی بری بغلش کلا دخمل خوشرویی هستی قربونت بشم حسابی هم با آبجی دایانا هم بازی شدی باهم میشینید برج میسازید😄 یا هرسه باهم میشینیم آشپزخونه بازی خلاصه کنارتو نمیدونیم کی زمان میگذره عشقممم خوب بریم عکسهای خوشمل تفلد شش ماهگ...
8 خرداد 1397

5ماهه شدنت مبارک فرشته قلبم💖

اولییین غذا جامد دخملی ازبس تو رویاهات به تقلید ما جویدی منم یه فرنی خوشمزه پختم برای دخملی نوش جونت عششششقم😋 خوشبختی یعنی وجود دوتا فرشته از جنس خودت👸👸❤❤ مگه داریم قشنگترازعشق پدربه دخترهاش😍 وقتی بابایی از سفر میاد و با اون سلیقه بینظیرش کلی هدیه واسه پرنسس هاش میاره❤❤❤❤👨 ...
8 ارديبهشت 1397

اولین عید آرام دلممم و 4ماهگی

خوشگل و مهربون مامان آرامش قلبم اولین بهار زندگیت مبارک امیدوارم بهارهای خیلی خیلی زیاد و خوب و خوشی رو تو زندگیت تجربه کنی گل دخترم قشنگم آرومم خانومچه گردالی مامانی امسال وجود تو واقعا صفای زیادی به عیدمون و زندگیمون هدیه کرد دایانا گلییی هر روز دعا میکنه که خواهرش زود بزرگ بشه تا بتونه باهاش بره پارک و دور دور و خوش گذرونی برعکس من که دلم میخواد زمان متوقف کنم و همینطور آروم و آروم از بزرگ شدنت و شیرینکاریهات نهایت لذت ببرم😍 یقینا تو فرشته بی مانندی هستی که خدا تورو فرستاد به زندگی ما تا این جمع قشنگ سه نفرمون رو به بهترین شکل ممکن چهارتایی کنه دوستت داریم و عاشقانه من و بابایی واسه خوشبختی و آینده قشنگتون تلاش میکنیم💖😘 خوب از واکس...
8 فروردين 1397

سه ماهه دختر آرام دل مادر😍

ای زیباترین ما... ای فرشته کوچک دلمان... زندگی با تو آرام آرام است.دنیای من❤ به تو که میرسم مکث میکنم انگار در زیباییت چیزی را جا گذاشته ام در صدایت آرامش را... در چشمهایت زندگی را... در صورت مثل ماهت مهربانی را... در"تو" تمام من را... کدامین واژه را از کدامین کتاب عاشقانه وام گیریم تا بازگوی آنچه در نهان من وپدرت میگذرد باشد و دوست داشتنمان را توصیف کند... دوستت داریم به حد جاااان ❤ آرامش قلب ماااا❤ اولین عکس پاسپورت دلینا در دوماهگی😍 ...
8 اسفند 1396

دو ماهگی جان جانان😍 و آمپول 😢👼

قربونت بشم نفس مامان چقدر روزها زود میگذره و چقدررر وجود تو و پرنسس دایانا خوشی و لذت این روزها رو چندین برابر کرده شما دوتا خود عشقید الهی شکر بابت این بابا خوشگل و نمونه و بهترین همراه زندگیم و دوتا دخترهای بیهمتای من❤❤ امروز من و مامان مینا و بابا داوودی رفتیم آمپول دوماهگی شما بزنیم چکاپ هم شدی شکرخدا همه چیز خوب بود ولی قسمت زدن آمپول من و بابایی از اتاق فرار کردیم تا این صحنه نبینیم😭 بعد هم اومدیم خونه مامانی ظهر هم خیلی بیقراری کردی دورت بگردم که با اشک چشمت اشک هممون درآوردی بغل مامان مینا بودی کمی آرومتر شدی میمی هم که با کلی سختی گذاشتم دهنت که دستم به پات نخوره بچم دردش بگیره😥 خلاصه تا حالا همه مثل پروانه دورت میگردیم بلکه د...
8 بهمن 1396